سه ماهگی گل پسرم
مامان مات و مبهوت گذر سریع زمانه عزیزتر از جونم
هر چی میگذره بیشتر تو دریای عشقت غرق میشم
تله کابین
امروز من و تو و دایی احمد رفتیم تله کابین خیلی بهمون خوش گذشت رو قله با هم عکس گرفتیم (عزیزم
عکست چاپیه نمیشه تو وبلاگت بزارم) ولی رو بام رامسر نتونستیم عکس بگیریم چون تو شیرین خوابیده بودیو
خودتو حسابی چسبونده بودی به من و هر کار میکردم صورتتو جدا کنم که ببینمت نمیگذاشتی
از این که در کنارمی پر از شور و هیجانم
بیشتر از یه دنیا دوست دارم بوس بوس
سکسکه
وقتی سکسکه میکنی واسه اینکه حرص نخوری این شعرو واست میخونم و کلی باهاش سرگرم میشی
تمام شبهای بی ستاره
به زیر ابرای پاره پاره
لالایی میخووندی تا بخوابم
بیدار بودی کنار رختخوابم
مامان قشنگم
از همه رنگم
لپتو بکشم
چقده قشنگی
تمومه قصه هایی که میگفتی
صدای گریه هامو میشنوفتی
خواب که از چشمای من پر میزد
به دلت غصه و غم سر میزد
بی خوابی
عزیزم یک نصف شب بیدار شدی و شروع کردی به نمک ریختن و خندیدن عزیز دلم
تو که میدونی من تو اوج خواب و خستگیمم با این کارات دیوونه میشم
دوست دارم یه دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خوابالوها
این چند روزی که اینجاییم حسابی خوابمون زیاد شده و همش گیج می زنیم
منم که اصلا نتونستم درس بخونم نازگلم