سپهر

سپهر جان تا این لحظه 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن دارد

یک ماه که گذشت....

تو این یک ماهی که گذشت خیلی اتفاقات خوب واسه من و شما افتاد که از همه هیجان انگیز تر چهار دست و

پا رفتن شما بود که حسابی سر من و شلوغ کرده و حسابی باید مراقبت باشم آخه خطرناک شدی

این یک ماهه وقت نشد که وبلاگتو آپ کنم ولی کل عکسای این ماهتو جمع کردم که با هم بزارمشون

اول از همه تلویزیون تماشا کردنت قبل از اینکه چهار دست و پا بری

و اینم یه نوع دیگه که هم با پاپا های خوشگلت بازی میکنی و هم کارتون میبینی ( همین جا بگم که من فدای اون پاپاهای نازت بشم )

حالا کارتون دیدنت در زمان حال

 

مامانی دستگیره های کشوت خیلی واست جذاب بود و همیشه میگرفتیشونو کشو رو باز میکردی که بابایی زحمت کشید همه اشو باز کرد که شما به خودت صدمه نزنی دلبرکم

این عکسم به خاطر بابایی گذاشتم چون این لباستو دوس داره همش با این لباس ازت عکس میگیره

 

اینم عروسک مورد علاقه ی شما که ددی جون قبل از متولد شدنت واسه من خریده بود ولی شما تصاحبش کردی

تو این ماهه بازی کردن تو وانتو یاد گرفتی و حسابی دست و پا میزنی تو آب

مامان عاشق این مدلی نشستنته فدات شمممممممم ( این از ابتکارات این ماهته )

(هر وقت واسه حتی چند ثانیه هم که میخواستمتنهات بزارم خودم یه دیوار بزرگ درست کرده بودم و میزاشتمت توش ولی یه دفعه که تنهات گذاشتم خواستی بیای بیرون که من نمیدونم چه طور از اون دیوار رد شدی با بینی نازت نقش زمین شدی اون زخم رو بینی تم واسه اون اتفاقه که حسابی وحشت زده شده بودی و منم داشتم سکته میکردم )

 

 

اینجام که با کلی تلاش خودتو به عشقت یعنی کنترل رسوندی

 

چیه فکر کردی من بازم کنترلو رو مبل میزارم گلم؟؟؟؟

عاشق اینی که رو سرامیک بری چون لیزه و سرسر بازی میکنی

چهارشنبه ام که تولد کوثر جون بود و حسابی خوش گذروندی و منم کشف کردم که شما هی دستاتو بالا پایین میکنی یعنی داری میرقصی چون اونجا هر وقت آهنگ میزاشتم تو این کارو با هیجان انجام میدادی

اینم چند تا عکس از او شب ( خودمونیم خیلی خوشتیپی مامان جون)


تاریخ : 27 مهر 1392 - 07:18 | توسط : مامان سپهر | بازدید : 2311 | موضوع : وبلاگ | 32 نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی