امروز دایی احمد اومده دیدنت شما هم انگار که یه چهره جدید دیدی با تعجب نگاش میکردی
با دایی جون رفتیم بیرون اون واسه شما استخر توپ خرید منم یه تاب خوشگل خریدم تو هم بی انصافی نکردی
و من و مجبور کردی کلی از مسیرو بغلت کنم چون تو کالسکت بهونه می گرفتی عزیزم