سپهر

سپهر جان تا این لحظه 11 سال و 3 ماه و 3 روز سن دارد

شروع سفر

امروز صبح حرکت کردن به سمت بیجار شما هم اولش واسه خوابیدن تو کریر گریه کردی ولی کم کم خوابت برد

تا اونجا جز دو بار واسه شیر خوردنو سکسکه کردن دیگه بیدار نشدی

به محض رسیدن به اونجا شما هم بیدار شدی لباساتو عوض کردمو رفتیم جلوی خونه پدر بزرگ با دیدن تو

شوکه شده بود آخه ما نگفته بودیم که میایم و حسابی همه رو سورپرایز کردیم البته تو هم با تعجب به همه

چی نگاه میکردی

تا بعد از ظهر عمه ساجده و فاطمه و نرگس اومدن دیدنت و شبم خونه عمه زینب دعوت داشتیم کل بعد از ظهر و

نتونستی بخوابی

شب تو خونه عمه خوابوندمت با اینکه من و بابا حسابی مراقبت بودیم ولی پسر عمه ما رو غافلگیر کردو یک

توپ نثار صورت گوگولیه تو کرد تو هم بد خواب شدی و حسابی تا شب گریه کردی ، مامانم از خستگیه راه

حسابی مریض بود و سر درد و سر گیجه داشتم  تو هم تو بغل من بودی گلکم خیلی من و بابا پشیمونیم که

اومدیم آخه من و تو هر دومون حسابی اذیت شدیم

خلاصه که برگشتیم خونه بابا بزرگ و با کلی زحمت خوابوندمت مامانم بعد از خوابیدن تو کلی گریه کرد ناز

دردونه من


تاریخ : 20 اردیبهشت 1392 - 08:51 | توسط : مامان سپهر | بازدید : 735 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی