امروز من و تو و بابا و دایی علی رفتیم پارک ارم شما که کل راه رفت و برگشتو خواب بودی ولی تو پارک از
نورهایی که از بین برگا تو صورتت می خورد حسابی لذت بردی و کلی با خودت خندیدی
(15 دقیقه بابا تو رو گذاشت تو آفتاب تا ویتامین دریافت کنی ولی حسابی لپ سمت چپت داغ کرده بودو قرمز
شده بود خدا رو شکر زود به حالت اولش برگشت)
این عکس در حال رفتن به پارکه چون به زور می خواستم بهت پستونک بدم ناراحت خوابیدی